خوش آمدید امیدوارم از این وب لذت ببرید
پایان تاریکی ENDE DES DUNKELHEIT کاری نو IRAN IST KEIN SICHERES LAND

بیانیه رادیو ندای مقاومت

Es sind sechs Monate seit der Gründung des Radio ``Stimme des Widerstands`` vergangen.Das Radio ``Stimme des Widerstands `` wird von der Demokratischen Vereinigung für Flüchlinge durchgeführt. Das Radio ``Stimme des Widerstands`` ist eine Plattform, um Zensur und Meinungsäusserungs verbot zu brechen, den Kampf der Arbeiter und Arbeitslosen, der Entbehrenden und Frauen, der Völker, Religions- und ethnischen Minderheiten und der Jungen und Intellektuellen des Irans, welchefür Freiheit und Gleichheit kämpfen, in der Welt zu verbreiten. Diese sechs Monate waren für das Exekutivkommittee des Radios sehr erfolgreich. Es ist das erste iranischsprachige Radio, das Nachrichten zu den Menschenrechtsverletzungen im Iran dem Schweizer Volk in deutschten Sprache übermittelt. Aufgrund der sechsmonatigen erflgreichen Arbeit beim Radio ``Stimme des Widerstands``, gratulieren wir dem Exekutivkommittee des Radios und wünschen ihnen weiterhin viel Erfolg. Die Mitglieder, die mit grosser Mühe während sechs Monaten die Stimme der das Recht fordernden Iraner weltweit verbreitet, sind: die Frauen Sahar Abdullahi,Naghmeh Jazdany, Nahid Zamanpour und Herren Arash Farajollah, Reza Ellyoun, Siavash Payab, und Mehdi Rezaei Tazik. شش ماه از تاسیس رادیو ندای مقاومت میگذرد. رادیوئی که متعلق به کانون دمکراتیک پناهندگان است. رادیوئی با تریبونی آزاد برای در هم شکستن دیوار سانسور و اختناق و برای انعکاس طنین مبارزات کارگران و مزدبگیران بیکاران محرومان زنان ملیتها اقلیتهای قومی و مذهبی جوانان و روشنفنران ایران که برای آزادی و برابری پیکار میکنند. شش ماه کوشش و تلاش موفقیت برای شورای اجرائی رادیو را بهمراه داشت. نخستین رادیوی فارسی زبان که بخشی از اخبارنقض حقوق بشری در ایران را به زبان آلمانی به اطلاع شهروندان سوئیسی میرساند. سپری شدن شش ماه از فعالیت موفق رادیو ندای مقاومت را به اعضای شورای اجرائی رادیو تبریک می گوئیم و موفقیت روز افزون برای آنان آرزومندیم. شورای اجرائی رادیو که شش ماه با تلاش فراوان توانست صدای حق طلبانه مردم ایران را به گوش جهانیان برساند عبارتند از خانمها. نغمه یزدانی . سحر عبداللهی . ناهید زمانپور آقایان. آرش فرج الله . رضا علیون . سیاوش پیاب . مهدی رضائی


۱۳۸۶ اسفند ۱۰, جمعه

نامه معلم دربند به دانش آموزان: وقتی بابا نانی برای فرزندانش ندارد


بچه ها سلام




فرزاد کمانگر - زندان رجايي شهر کرج


دلم براي همه شما تنگ شده ، اينجا شب و روز با خيال و خاطرات شيرينتان شعر زندگي ميسرايم ، هر روز به جاي شما به خورشيد روزبخير ميگويم ، از لاي اين ديوارهاي بلند با شما بيدار ميشوم ، با شما ميخندم و با شما ميخوابم . گاهي « چيزي شبيه دلتنگي » همه وجودم را ميگيرد .
کاش ميشد مانند گذشته خسته از بازديد که آن را گردش علمي ميناميديم ، و خسته از همه هياهوها ، گرد و غبار خستگيهايمان را همراه زلالي چشمه روستا به دست فراموشي ميسپرديم ، کاش ميشد مثل گذشته گوشمان را به «صداي پاي آب » و تنمان را به نوازش گل و گياه ميسپرديم و همراه با سمفوني زيباي طبيعت کلاس درسمان را تشکيل ميداديم و کتاب رياضي را با همه مجهولات زير سنگي ميگذاشتيم چون وقتي بابا ناني براي تقديم کردن در سفره ندارد چه فرقي ميکند ، پي سه مميز چهارده باشيد با صد مميز چهارده ، درس علوم را با همه تغييرات شيميايي و فيزيکي دنيا به کناري ميگذاشتيم و به اميد تغييري از جنس «عشق و معجزه» لکه هاي ابر را در آسمان همراه با نسيم بدرقه ميکرديم و منتظر تغييري ميمانيدم که کورش همان همکلاسي پرشورتان را از سر کلاس راهي کارگري نکند و در نوجواني از بلنداي ساختمان به دنبال نان براي هميشه سقوط ننمايد و ترکمان نکند ، منتظر تغييري که براي عيد نوروز يک جفت کفش نو و يک دست لباس خوب و يک سفره پر از نقل و شيريني براي همه به همراه داشته باشد .
کاش ميشد دوباره و دزدکي دور از چشمان ناظم اخموي مدرسه الفباي کرديمان را دوره ميکرديم و براي هم با زبان مادري شعر مي سروديم و آواز ميخوانديم و بعد دست در دست هم ميرقصيديم و ميرقصيديم و ميرقصيديم .
کاش ميشد باز در بين پسران کلاس اولي همان دروازه بان ميشدم و شما در روياي رونالدو شدن به آقا معلمتان گل ميزديد و همديگر را در آغوش ميکشيديد ، اما افسوس نميدانيد که در سرزمين ما روياها و آرزوها قبل از قاب عکسمان غبار فراموشي به خود ميگيرد ، کاش ميشد باز پاي ثابت حلقه عمو زنجيرباف دختران کلاس اول ميشدم ، همان دختراني که ميدانم سالها بعد در گوشه دفتر خاطراتتان دزدکي مينويسيد کاش دختر به دنيا نميامديد.
ميدانم بزرگ شده ايد ، شوهر ميکنيد ولي براي من همان فرشتگان پاک و بي آلايشي هستيد که هنوز « جاي بوسه اهورا مزدا» بين چشمان زيبايتان ديده ميشود ،راستي چه کسي ميداند اگر شما فرشتگان زاده رنج و فقر نبوديد ، کاغذ به دست براي کمپين زنان امضاء جمع نميکرديد و يا اگر در اين گوشه از « خاک فراموش شده خدا » به دنيا نمي آمديد ، مجبور نبوديد در سن سيزده سالگي با چشماني پر از اشک و حسرت « زير تور سفيد زن شدن » براي آخرين بار با مدرسه وداع کنيد و « قصه تلخ جنس دوم بودن » را با تمام وجود تجربه کنيد . دختران سرزمين اهورا ، فردا که در دامن طبيعت خواستيد براي فرزندانتان پونه بچينيد يا برايشان از بنفشه تاجي از گل بسازيد حتماً از تمام پاکي ها و شادي هاي دوران کودکيتان ياد کنيد .
پسران طبيعت آفتاب ميدانم ديگر نميتوانيد با همکلاسيهايتان بنشينيد ، بخوانيد و بخنديد چون بعد از « مصيبت مرد شدن » تازه « غم نان » گريبان شما را گرفته ، اما يادتان باشد که به شعر ، به آواز ، به ليلاهايتان ، به روياهايتان پشت نکنيد ، به فرزندانتان ياد بدهيد براي سرزمينشان براي امروز و فرداها فرزندي از جنس « شعر و باران » باشند به دست باد و آفتاب ميسپارمتان تا فردايي نه چندان دور درس عشق و صداقت را براي سرزمينمان مترنم شويد .



رفيق ، همبازي و معلم دوران کودکيتانفرزاد کمانگر - زندان رجايي شهر کرج

مراسم تبدیل دانشگاه به قبرستان

"پیکر پنج شهید گمنام فردا همزمان با اربعین حسینی از مسجد النبی نارمک به سمت دانشگاه علم و صنعت ایران تشییع می‌شود. این پنج شهید گمنام پس از تشییع در دانشگاه علم و صنعت آرام می گیرند. مراسم تشییع پیکرهای این شهدا از ساعت 9 صبح 9 اسفند ماه از مسجد النبی نارمک به سمت دانشگاه علم و صنعت ایران آغاز می شود. تدفین پیکرهای این شهدای گمنام به ابتکار نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علم و صنعت انجام می شود."
خميني شاه را متهم مي كرد كه قبرستانها را آباد كرده..... ولي همين رژيم گجستك او همه جای ایران حتی دانشگاه ها را هم قبرستان كرد.....

۱۳۸۶ اسفند ۸, چهارشنبه

قطعنامه سوم شورای امنیت این هفته رای گیری نمی شود


خبرگزاری فرانسه در گزارشی از نیویورک به نقل از منابع دیپلماتیک در سازمان ملل نوشت، رای گیری برای تصویب قطعنامه سوم تحریمها در شورای امنیت علیه رژیم تهران این هفته انجام نخواهد شد.

پیش تر گفته شده بود برخی کشورهای عضو غیردائم شورای امنیت خواهان تغییراتی در پیش نویس قطعنامه سوم شده اند.

یک دیپلمات غربی امروز به خبرگزاری فرانسه گفت برای اینکه قطعنامه سوم نیز به اتفاق آرا در شورای امنیت به تصویب برسد، قرار شده به توصیه برخی کشورهای عضو این شورا، تغییراتی در آن داده شود.

به گفته این دیپلمات، چهار کشور آفریقای جنوبی، اندونزی، لیبی و ویتنام که از اعضای غیردائم شورای امنیت بشمار می روند، خواستار برخی تغییرات در پیش نویس قطعنامه شده اند.

کشورهای غربی بویژه ایالات متحده خواهان تصویب قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل علیه رژیم تهران به اتفاق آرا هستند. دو قطعنامه های قبلی نیز به اتفاق آرا به تصویب رسیده بود.

مقامات آمریکايی می گویند تصویب قطعنامه شورای امنیت به اتفاق آرا، نه تنها رژیم تهران را بیش از پیش در جهان منزوی می سازد، بلکه پیامی است برای سران این رژیم مبنی بر اینکه جهان به مقابله با جاه طلبی های هسته ای آنها برخاسته است.

روسیه که از روز شنبه ریاست دوره ای شورای امنیت را بعهده خواهد گرفت، امروز اعلام کرد از تحریمهای جدید علیه رژیم تهران حمایت خواهد کرد.

۱۳۸۶ اسفند ۷, سه‌شنبه

(رفسنجانی): کسی خوابش را هم نمی دید


رئيس مجلس خبرگان رهبري گفت: تاريخ معاصر تاکنون مناسبت تر از شخصيت امام راحل به خود نديده است.

آيت الله علي اکبر هاشمي رفسنجاني صبح امروز در مراسم تجديدپيمان اعضاي مجلس خبرگان رهبري با بنيانگذار جمهوري اسلامي در حرم مطهر افزود: اگرچه درتاريخ معاصر شخصيتهاي موفق علمي و سياسي وجود داشته است اما مجموعه آثاري که امام راحل از خودشان در تاريخ معاصر به جاي گذاشتند هنوز رو به رشد است و مشابه آن ديده نشده است.

رييس مجلس خبرگان رهبري، انقلاب اسلامي را معجزه حضرت امام دانست و گفت: امام راحل، ملت ايران را بعد از دوره اي پر از رخوت به ميدان آوردند و خداوند هم ايشان را تاييد کردند.

هاشمي رفسنجاني اضافه کرد: شکستن رژيم خطرناک و استعمار ريشه دار در ايران و بيرون کردن آنان کار آساني نبوده است، خداوند رعب و وحشت را در دلشان انداخت.

رييس مجمع تشخيص مصلحت نظام گفت: کسي خوابش را هم نمي ديد يک نظامي بر مبناي اهل بيت و اسلام تاسيس شود و بتواند نوآوري داشته باشد.

هاشمي رفسنجاني افزود: حضرت امام راحل شخصيتي بود که با داشتن ظرفيت بالا توانست مورد تائيد خداوند قرار گيرد.

۱۳۸۶ اسفند ۶, دوشنبه

زندانی که هنگام ارتکاب جرم 16 ساله بوده فردا اعدام می شود


جنایات بی پایان رژیم
زندانی که هنگام ارتکاب جرم 16 ساله بوده فردا در زندان دستگرد اصفهان اعدام خواهد شد
جواد شجاعی متولد 1362 در سن 16 سالگی بهمراه یکدو تن دیگر به اتهام قتل دستگیر شده است. او در شعبه 106 دادگاه اصفهان محکوم به اعدام می شود.
صبح امروز 6 اسفند 1386 به خانواده اش اطلاع داده شد که برای آخرین دیدار با فرزندشان به زندان مراجع کنند. پس از ملاقات به آنها گفته شد که روز سه شنبه 7 اسفند او را اعدام خواهند کرد.
جواد شجاعی امروز به سلول انفرادی انتقال داده شد و به او هم اعلام نمودند که حکم اعدام او فردا به اجرا درخواهد آمد.
همچنین به دستور مسئولین بخش اجرای احکام دادگاه اصفهان 2 زندانی دیگر به نامهای افشین داودی و سید اکبر فاطمی که گفته می شود سن آنها بین 22 تا 25 سال است نیز برای اعدام به سلولهای انفرادی زندان دستگرد اصفهان منتقل شدند، و قرار است که در طی 48 ساعت آینده حکم آنها به اجرا درآورده شود.

۱۳۸۶ اسفند ۵, یکشنبه

حراج نوروزی دختران ایرانی در دوبی,بوسیله عوامل رژیم آخوندی


حراج نوروزی دختران ایرانی در دوبی,بوسیله عوامل رژیم آخوندی

بنا به گزارش منتشر شده در یک سایت اینترنتی، برخی شیوخ امارات متحده عربی با همدستی شماری از عناصر وابسته به جمهوری اسلامی درصدد برگزاری حراج دختران ایرانی در دوبی هستند.

بنا بر این گزارش، باندهای تبهکار قاچاق انسان و فحشا در جمهوری اسلامی و امارات اقدام به تبلیغ برای فروش دختران نوجوان ایرانی کرده اند که سن آنها بین 15 تا 18 سال است.

در سایت مزبور، علاوه بر سن این دختران نگون بخت ایرانی، عکس آنها نیز گنجانده شده تا مشتریان عرب با دید بهتری به انتخاب بپردازند. از مشتریانی که در صدد تصاحب این دختران هستند دعوت شده همزمان با سال نوی ایرانی، در هتلی در دوبی حاضر شوند.

در سال های اخیر اخبار زیادی در باره قاچاق زنان و دختران ایرانی به امارات و فروش آنها به ثروتمندان عرب منتشر شده است.

هاشمی ثمره، مشاور ارشد احمدی نژاد روز دوشنبه گفته بود در سفری که رئیس جمهور اسلامی اخیرا به امارات متحده عربی داشت، ضمن دعوت از امیر دوبی برای سفر به تهران به او گفت هنگامی که شما را در تهران ببینم، به شما خواهم گفت آقای امیر به کشور دومت خوش آمدی.

۱۳۸۶ اسفند ۳, جمعه

زندانی سیاسی که لبهای خود را دوخته در آستانه مرگ قرار دارد



بابک دادبخش، زنداني اعتصابي در آستانه مرگزنداني سياسي بابک دادبخش که 43 روز است با لباني دوخته در اعتصاب غذا به سر ميبرد شب گذشته بعلت عارضه عفونت دستگاه گوارشي دچار تب و لرز و بيهوشي گرديد . اما بهداري زندان بعلت نبودن کادر پزشکي در شب از پذيرش نامبرده خودداري نمود . و متاسفانه صبح امروز مورخ 3/12/86 که نامبرده به بهداري زندان جهت رسيدگي منتقل گرديد ، بهداري زندان اعلام نمود از پذيرش نامبرده تا زمان پايان دادن به اعتصاب غذايش خودداري خواهد نمود. و حتي از دادن ماده ضدعفوني کننده بتادين جهت ضدعفوني نمودن عفونت لبهاي بريده شده وي خودداري نمودند.
بابک دادبخش جهت رسيدن به خواسته هاي قانوني و انساني خود مبني بر پايان دادن به تبعيدهاي مکرر و انتقال به زندانهاي مختلف بدون توجيح و توضيح قانوني (21 بار انتقال تا کنون) و پايان دادن به ممنوعيت تلفن و ملاقات وي و استرداد جزوات و دستنوشته هاي ضبط شده دست به اعتصاب غذا زده است . شايان ذکر است وي از منجمله افرادي است که در تدوين کتاب لانه فساد از منتشرات اين مجموعه همراهي داشته است و هم اکنون نيز جهت اين موضوع تحت فشار ميباشد .
وي 43 روز است در اعتصاب غذا با دوختن لبانش به سر ميبرد ، هم اکنون نخهاي استفاده شده جهت لب دوزي پس از 43 روز لبانش را بريده است و به سلسله اعصاب وي آسيب رسانيده است ، لبانش متورم گرديده است ، روده هاي نامبرده عفونت نموده است و اين عفونت در غالب تب و لرز خودنمايي ميکند . ضربان قلب و نبض وي ناهماهنگ است و پزشکان بيم سکته مغزي وي را داده اند . نامبرده قادر به راه رفتن نميباشد و بينايي خود را نيز تا حد زيادي از دست داده است .
بدينوسيله مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران اعتراض خود را نسبت به بي توجهي به جان انسانها در دستگاه قضائي و امنيتي جمهوري اسلامي اعلام ميدارد و يقيناً مسئوليت هرگونه خطر و بروز مشکلات جسمي و روحي براي اين زنداني سياسي را متوجه مسئولان سازمان زندانها ميداند . و از تمامي سازمانها ، مدافعان آزادي و دست اندرکاران رساني ميخواهد که وضعيت حاد اين زنداني سياسي را مدنظر قرار داده و از تکرار وقايع اسفناک غيرقابل جبران انساني پيشگيري نمايند.

۱۳۸۶ اسفند ۲, پنجشنبه

به کدامین گناه صدای عدالت را به دار می کشید


جنایات کثیف آخوندی تا به چه حد.!!!؟


قوه قضاییه جمهوری اسلامی هفته گذشته یعقوب مهرنهاد، وبلاگ نویس و فعال مدنی بلوچ را پس از ده ماه بازداشت و شکنجه در دادگاهی بدون حضور وکیل و هیئت منصفه و اعضای خانواده او با اتهامات واهی به اعدام محکوم کرد.
یعقوب مهرنهاد 28 ساله و پدر سه فرزند، دبیرکل انجمن جوانان صدای عدالت در بلوچستان و نویسنده وبلاگ مهرنهاد است. یعقوب به رغم فعالیت در چهارچوب قانون جمهوری اسلامی پس از یک جلسه پرسش و پاسخ که فرماندار زاهدان نیز در آن شرکت داشت دستگیر شد.
اکنون پس از ده ماه برای او حکم اعدام به جرم واهی ارتباط با گروه جند الله صادر و تایید شده است. خانواده او بیم دارند که یعقوب در اثر شکنجه آسیب جدی دیده باشد و حکم اعدام برای پوشاندن اثر جنایت صادر شده باشد.
آزادی برای یعقوب مهرنهاد
از این حرکت حمایت کنید و خواهان آزادی بی قید و شرط یعقوب مهرنهاد شوید:

۱۳۸۶ اسفند ۱, چهارشنبه

افشاگریهای تازه در مورد برنامه تسلیحات هسته ای رژیم تهران


به گزارش خبرگزاری فرانسه از بروکسل، امروز طی یک کنفرانس مطبوعاتی، جزئیات بیشتری از فعالیتهای مشکوک هسته ای رژیم تهران توسط یک گروه اپوزیسیون فاش شد.

در این کنفرانس مطبوعاتی، یکی از اعضای شورای ملی مقاومت (شاخه سیاسی سازمان مجاهدین خلق) با ارایه نقشه های هوايی، از ایجاد یک مركز فرماندهی و تحقیقات اتمی در ایران خبر داد و محل پروژه ساخت كلاهکهای اتمی در تهران را فاش ساخت.

وی گفت رژیم تهران از آوریل سال2007 پروژه های اتمی خود را وارد مرحله جدیدی كرده و برای اولین بار یک مركز فرماندهی و مدیریت واحد برای تكمیل پروژه ساخت بمب اتمی به نام "حوزه توسعه كاربرد فنآوریهای پیشرفته" تاسیس كرده است. این مركز كه به سایت "مژده" معروف است، تحت ریاست فردی بنام محسن فخری زاده مهابادی است. محسن فخری زاده مهابادی 47 ساله و متخصص مهندسی هسته ای و از اعضای سپاه پاسداران است.

بنا بر این گزارش، سایت "مژده" به وسیله یک پل به دانشگاه مالک اشتر وصل شده است. دانشگاه مالک اشتر در تهران به صورت یک دانشگاه اداره نمی شود، بلكه مركزی برای توسعه فعالیتهای هسته ای است.

در این کنفرانس مطبوعاتی همچنین گفته شد بنا براطلاعات موثق، رژیم تهران یک برنامه فعال تولید كلاهک هسته ای در اختیار دارد که در منطقه وسیعی به نام "خجیر" در شمال شرقی تهران دنبال می شود.

۱۳۸۶ بهمن ۳۰, سه‌شنبه

حکم قطع انگشتان دست یک مرد 60 ساله در تهران


رژیم جنایت پیشه جمهوری اسلامی، مردی 60 ساله را به اتهام سرقت به قطع انگشتان دست و شلاق و زندان و تبعید محکوم کرده است.
یک دزد حرفه اى به دليل سرقت با حكم هيأت قضايى دادگاه، به قطع چهار انگشت يك دست، تبعيد، زندان و شلاق محكوم شد. مهدى - ۶۰ ساله- از دزدان حرفه اى است كه مدتى قبل از زندان آزاد شده است. قاضى پرونده پس از محاكمه متهم را به سه سال زندان، ۷۴ ضربه شلاق و رد اموال مسروقه، سه سال اقامت اجبارى در جنوب كشور و قطع چهار انگشت دست محكوم كرد."
سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر بارها صدور اینگونه احکام ضدانسانی را محکوم کردند، اما رژیم اسلامی بی اعتنا به درخواستهای بین المللی کماکان به اعمال مجازاتهای وحشیانه ادامه می دهد.

۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

رژیم کثیف آخوندی زنان و دختران ایرانی را در قرن ۲۱ زنده بگور می كنند



چرا زن بودن از نظر شما جرم است


زماني كه سايت رسمي نيروي انتظامي روي خروجي خود خبري قرار داد مبني بر اينكه پسر شرور را در طرح امنيت اجتماعي بازداشت كردند و براي مجازاتش لباس زنانه بر تنش كردند و در شهر چرخاندند ياد جمله هاشم شاهرودي افتادم جمله اي كه به مشهورترين اظهار نظر هاشمي شاهرودي پس از تكيه زدن بر مسند رياست قوه قضاييه گفته شد: (ويرانه اي از قوه قضاييه تحويل گرفتم) و ناخوداگاه به خود گفتم بر سر اين ويرانه چه آمده است كه قضاتش براي تنبيه مجرمان به ۳۵ ميليون زن ايراني كه در اين كشور زندگي ميكنند توهين مي كنند.
جداي از اين كه جواني پرخاشگر را به جرم اوباش بودن بازداشت كردن و به جاي محاكمه و تنبيه او را در شهر بچرخانيد چه اثرات مخربي دارد، سوال من اين است مقام قضايي كه دستور داد لباس زنانه بر تن اين پسر جوان بكنند و در شهر بچرخانند آيا خود در محل حضور داشت و ديد چشمان بهت زده زنان و دختران جواني را كه به تماشاي تحقير خودشان نشسته بودند. اولين سوالي كه در ذهن اين دختران ايجاد شد اين بود كه گناهمان چه بود زن آفريده شديم؟ چرا زن بودن جرم است. توهين است. تحقير است و لباس زنانه با آفتابه مقايسه مي شود. آنها هرگز به مجازات جوان خطاكار فكر نكردند.
جناب آقاي شاهرودي مگر شما نبوديد كه گفتيد حقوق شهروندان بايد محترم شناخته شود، مگر شما نبوديد كه گفتيد شهروند درجه يك و دو نداريم چه شده است كه در دستگاهي كه شما رياستش را بر عهد داريد زن بودن را تحقير به شمار مي آورند.

جناب آقاي شاهرودي فراموش نكنيم آنها كه فرزندان جوانشان را جلوي گلوله فرستادند تا تماميت ارضي كشور به خطر نيافتد همين زنان بودند زناني كه خود حق حضور حتي براي دفاع از كشورشان را نداشتند. زناني كه لباسهاي تنشان هم توهين به حساب مي آيد.

جناب آقاي شاهرودي چه پاسخي داريد براي سوالات دختران جواني كه شاهد بودند چطور زن بودنشان را تحقير مي كنند و خنده مستانه سر مي دهند كه نگاه كنيد بر تن فلان اوباش لباس زنانه كردند.
ديگر انتظاري نيست كه شريف مرد سيستاني دختر ۱۴ ساله اش را سنگسار نكند چرا كه اين دختر جنس دوم است احتياجي به محاكمه ندارد ديگر انتظاري نيست كه زنان در خانواده امنيت داشته باشند و بتوانند زندگي را به معناي واقعي كلمه تجربه كنند چرا كه درست به سبك نظامهاي برده داري با آنان رفتار مي شود.
جناب آقاي شاهرودي ما به عنوان يك زن و يك شهروند به شما شكايت مي آوریم از قاضي كه دستور اجراي چنين عمل زشتي را داده است و البته هر چه گشتم پيدا نكردم و نديدم در قانون چنين مجازاتي نوشته شده باشد از شما مي پرسم چرا زن در دستگاهي كه شما متصدي آن هستيد جنس دوم محسوب مي شود. لطفا نگوييد در جريان نبوديد. لطفا نگوييد قاضي اشتباه كرده است. لطفا نگوييد خبر صحت ندارد. لطفا نگوييد برخورد خواهيد كرد. فقط بگوييد چرا زنان و دختران جوان را اينطور در قرن ۲۱ زنده بگور مي كنيد.

۱۳۸۶ بهمن ۲۸, یکشنبه

سنگسار در زاهدان؛ بازتولید توحش حکومتی در جامعه

پدری دختر 14 ساله خود را سنگسار کرد




پرونده پدري که با انگيزه ناموسي دختر خود را با همدستي مردي ديگر سنگسار کرده است در دادسراي عمومي زاهدان به جريان افتاد.


چند روز قبل زن جواني در حالي که به سر و صورت خود مي کوبيد و به شدت گريه مي کرد نزد ماموران انتظامي زاهدان مراجعه کرد و از قتل دخترش خبر داد.
او گفت؛ شوهرم به نام شريف مردي بدبين و بداخلاق است که با من و دخترم بدرفتاري مي کرد و در اين ميان سميه - فرزند 14 ساله ام - بيش از همه از سوي شريف مورد آزار قرار مي گرفت تا اينکه بالاخره همسرم او را به بهانه يي از خانه خارج کرد و به محل نامعلومي برد و پس از آن ديگر نه او به منزل بازگشت و نه خبري از سميه شد.


دستگیری جانی و اعترافاتش.


شريف گفت؛ من از چندي پيش متوجه شدم دختر 14 ساله ام رفتارهاي مشکوکي دارد. ابتدا سعي کردم با آرامش با موضوع برخورد کنم و با تحقيقاتي که انجام مي دهم بفهمم سميه چرا چنين کارهايي انجام مي دهد. او بي دليل از خانه بيرون مي رفت و وقتي ديرهنگام بازمي گشت توضيح قانع کننده يي نمي داد. بالاخره تاب نياوردم و با او دعوا کردم ولي اين کار نيز فايده نداشت چون فرزندم مرا متهم به بدبيني مي کرد و مي گفت هيچ کار خلافي انجام نداده است. پس از گذشت مدتي به تدريج به اين يقين رسيدم که سميه با مردي رابطه دارد. آبرويم را از دست رفته مي ديدم و تحمل چنين شرايطي و برگزيدن سکوت برايم مرگ آور بود. بنابراين تصميم گرفتم سميه را بکشم و خودم را از اين ننگ نجات دهم. در اين ميان بايد شيوه يي را براي کشتن دخترم انتخاب مي کردم که او به سزاي واقعي کاري که انجام داده بود برسد. بالاخره مصمم شدم وي را سنگسار کنم اما از آنجا که به تنهايي از عهده اين کار برنمي آمدم از يکي از دوستانم به نام غفور خواستم به من کمک کند و وقتي از مشکلم مطلع شد پذيرفت مرا در کشتن سميه که لکه ننگي در خانواده بود ياري دهد. غفور چند نفر ديگر را نيز با خبر کرد و محل و زمان اجراي نقشه تعيين شد.
متهم به قتل گفت؛ روز حادثه دخترم را به زور از خانه خارج کردم و به سمت ارتفاعات هلور کشاندم. او در تمام طول مسير وحشت زده بود و با اينکه مي دانست عاقبت خوشي در انتظارش نخواهد بود اما مطمئن نبود که چه مجازاتي را براي وي در نظر گرفته ام. پس از آنکه به محل مورد نظر رسيديم دخترم را روي زمين انداختم و سنگسار او را شروع کرديم. سميه مرتب جيغ مي کشيد و با خواهش و التماس تلاش مي کرد جانش را نجات دهد اما من براي دست يافتن دوباره به آبرويم و داشتن زندگي شرافتمندانه چاره يي جز کشتن او نداشتم و پس از قتل فرار کردم.

۱۳۸۶ بهمن ۲۶, جمعه

والنتاين ايرانی,,, (سپندار مذگان)



کمتر کسي است که بداند در ايران باستان، از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق بوده است! جالب است بدانيد که اين روز در تقويم جديد ايراني دقيقا مصادف است با 29 بهمن، يعني تنها 3 روز پس از والنتاين فرنگي! اين روز "سپندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است که در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب ميکردند و علاوه بر اينکه ماهها اسم داشتند، هر يک از روزهاي ماه نيز يک نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن (سلامت، انديشه) که نخستين صفت خداوند است، روز سوم ارديبهشت يعني "بهترين راستي و پاکي" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهريور يعني "شاهي و فرمانروايي آرماني" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملي زمين است. يعني گستراننده، مقدس، فروتن. زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق ميورزد. زشت و زيبا را به يک چشم مينگرد و همه را چون مادري در دامان پرمهر خود امان ميدهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق ميپنداشتند. در هر ماه، يک بار، نام روز و ماه يکي ميشده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن ميشد، جشني ترتيب ميدادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمين روز هر ماه مهر نام داشت و که در ماه مهر، "مهرگان" لقب ميگرفت. همين طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ يا اسفندار مذ نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشني با همين عنوان ميگرفتند. سپندار مذگان جشن زمين و گرامي داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پيدا ميکردند. در اين روز زنان به شوهران خود با محبت هديه ميدادند. مردان نيز زنان و دختران را بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه داده و از آنها اطاعت ميکردند। ملت ايران از جمله ملتهايي است که زندگي اش با جشن و شادماني پيوند فراواني داشته است، به مناسبتهاي گوناگون جشن ميگرفتند و با سرور و شادماني روزگار ميگذرانده اند. اين جشنها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگي، خلق و خوي، فلسفه حيات و کلاً جهانبيني ايرانيان باستان است. از آنجايي که ما با فرهنگ باستاني خود ناآشناييم شکوه و زيبايي اين فرهنگ با ما بيگانه شده است. براي اينکه ملتي در تفکر عقيم شود، بايد هويت فرهنگي تاريخي را از او گرفت. فرهنگ مهمترين عامل در حيات، رشد، بالندگي يا نابودي ملتها است. هويت هر ملتي در تاريخ آن ملت نهاده شده است. اقوامي که در تاريخ از جايگاه شامخي برخوردارند، کساني هستند که توانسته اند به شيوه مؤثرتري خود، فرهنگ و اسطوره هاي باستاني خود را معرفي کنند و حيات خود را تا ارتفاع يک افسانه بالا برند. آنچه براي معاصرين و آيندگان حائز اهميت است، عدد افراد يک ملت و تعداد سربازاني که در جنگ کشته شده اند نيست! بلکه ارزشي است که آن ملت در زادخانه فرهنگي بشريت دارد.
حال بنگرید که چگونه ملایان عرب تبار طالبانی صفت خونخوار به سرکردگی خمینی منفور یکی ازکوچکترین فرهنگهای باستانی ایران عزیزمان را به نابودی کشانده اند

۱۳۸۶ بهمن ۲۵, پنجشنبه

۱۳۸۶ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

طرح ترور کاریکاتوریست دانمارکی خنثی شد





به گزارش خبرگزاری فرانسه از کپنهاک، پلیس دانمارک امروز چندین نفر را به اتهام دست داشتن در طرح ترور یک کاریکاتوریست دانمارکی دستگیر کرده است.
این کاریکاتوریست دانمارکی در سال 2005 بهمراه شمار دیگری از همکاران خود کاریکاتورهايی از محمد عرب، پیغمبر مسلمانان را در روزنامه پیرتیراژ ئیلاند پوستن Jyllands-Posten منتشر کرده بود که در پی آن از سوی تروریستهای اسلامی به مرگ تهدید شد.
رئیس سرویس اطلاعات پلیس دانمارک امروز طی بیانیه ای اعلام کرد که بامداد روز سه شنبه پلیس امنیتی تعدادی را که قصد ترور کاریکاتوریست دانمارکی را داشتند در نقطه ای در مرکز دانمارک Aarhus دستگیر کرده است.
در این بیانیه به جزئیات عملیات پلیس، شمار دستگیرشدگان، هویت و ملیت آنها و همچنین نام کاریکاتوریست دانمارکی اشاره ای نشده، ولی به نوشته روزنامه Jyllands-Posten تروریستها درصدد کشتن Kurt Westergaard بودند.
به نوشته این روزنامه، افراد دستگیرشده از اتباع دانمارکی و خارجی هستند و قصد داشتند کاریکاتوریست 73 ساله دانمارکی را در منزلش ترور کنند.
شبکه خبری سی ان ان در گزارشی گفت افراد دستگیرشده دو تبعه تونسی و يک دانمارکی مراکشی تبار هستند.
Kurt Westergaard در یکی از کاریکاتورهای خود عمامه محمد عرب را به شکل بمبهای ساخت جمهوری اسلامی که هر روز مردم بی گناه عراق و افغانستان را به خاک و خون می کشد، درآورده بود.
کاریکاتور مزبور که باعث خشم وحوش اسلامی شده در زیر آمده است:

Internationaler Aktionstag der Exil-IranerInnen

AUFRUF

Internationaler Aktionstag der Exil-IranerInnen
gegen die Islamische Republik Iran vor der iranischen Botschaft
Der 16. Februar ist der internationale Aktionstag gegen das islamische Regime in Teheran und für die Freiheit der gefangenen, iranischen StudentInnen. Dieser Tag wurde von den iranischen StudentInnen aller Universitäten ausgerufen. Wir erheben unsere Stimme gegen das 29 Jahre andauernde, verbrecherische Regime, indem wir den Widerstand in unserem Heimatland auch im Exil unterstützen. Wir verlangen die sofortige Freilassung alles inhaftierten StudentInnen und ArbeiterInnen und die Freiheit für alle politischen Gefangenen im Iran.

■ Beteiligt auch am Aktionstag gegen 29 Jahre Verbrechen und Unterdrückung durch das
Mullah-Regime des Irans
■ Gegen Unterdrückung und für den sofortigen Untergang des islamischen Regmies
■ Die bedingungslose Freiheit für alle politisch aktiven StudentInnen und ArbeiterInnen
■ Solidarität und Unterstützung der politischen Gefangenen
■ Solidarität mit den sozialen Kämpfe der Frauen, ArbeiterInnen und StudentInnen

Täglich wurden und werden Menschen, die für Demokratie, Freiheit, eine Zivilgesellschaft, einen Rechtsstaat und soziale Gerechtigkeit kämpfen, von der iranischen Regierung verfolgt und ins Gefängnis geworfen.

Zum Gedenken an den Kampf der StudentInnen-Bewegung und als Zeichen des ungebrochenen
Widerstands gegen die diktatorische, religiös-faschistische Islamische Republik Iran findet am 16. Februar 2008 eine Protestaktion vor der iranischen Botschaft in Bern statt.

Die iranische Bevölkerung ist auf Unterstützung von uns allen angewiesen. Kommt und setzt mit euer Solidarität und Präsenz ein Zeichen!!

Hand in Hand mit allen demokratischen Kräften wollen wir aufstehen.
Samstag, 16 Feburar 2008, 10:30 Uhr

Besammlung am Helvetiaplatz in Bern
Demokratische Vereinigung für Flüchtlinge (DVF
)

Postfach 3562
8021 Zürich
Tel: +41- 079 402 64 09
Fax: +41- 043 535 61 59
www.k-d-panahandegan.org
info@ k-d-panahandegan.org

۱۳۸۶ بهمن ۲۲, دوشنبه

حتی یک دقیقه هم از روی این تخمها بلند نمیشم

۱۳۸۶ بهمن ۲۱, یکشنبه

سی و چهارمين اعدام در يک سال اخير انجام شد


فردی به جرم قتل چهار کودک در استان يزد اعدام شد.

اين مرد که هويت وی اعلام نشده است قرار بود در شهر يزد و در ملاء عام به دار آويخته شود، اما در پی بخشنامه رييس قوه قضاييه جمهوری اسلامی که اعدام در ملا عام را ممنوع کرده، اين اعدام در زندان انجام شد.

اين سی و چهارمين اعدامی است که طی سال ميلادی جاری در جمهوری اسلامی ايران انجام ميگيرد. بر پايه آمار خبرگزاری فرانسه در سال گذشته ميلادی ۲۹۸ نفر در ايران در ملا عام به دار آويخته شدند.

۱۳۸۶ بهمن ۱۹, جمعه

نادر عباسی: من ميخواستم همسرم تنبيه شود نه سنگسار



نادر عباسی که با شکایت علیه همسرش زهره و خواهر زنش آذر کبیری هر دو آنها پس از تحمل ۹۹ ضربه شلاق و شش ماه حبس، مجددأ به سنگسار محکوم شده و حکم محکومیت شان از سوی عالی ترین مرجع قضائی جمهوری اسلامی مورد تأئید قرار گرفته است میگوید:
من میخواستم همسرم تنبیه شود نه سنگسار. کسی به من نگفت حکم نهائی سنگسار است من فقط میخواستم همسرم به سر خانه و زندگی اش برگردد و برای فرزندم مادر باشد. من پس از این حکم کاملأ گیج شده ام. این مسئله بر روی فکر و ذهن فرزندم در آینده تأثیر خواهد گذاشت و معتقدم اگر کسی برای اولین بار اشتباه کرده، به اشتباه خود پی برده و پشیمان شده باید بخشیده شود.

او می افزايد: من و فرزندم از دولت میخواهیم حکم بخشش همسرم را صادر کند تا بیش از این با زندگی و آبروی ما بازی نشود.

۱۳۸۶ بهمن ۱۸, پنجشنبه

گزارشی از سیرک انتخابات رژیم فاشیست اسلامی ملایان


مجتمع ورزشي شهيد حيدرنيا، روزهاي سه‌شنبه و چهارشنبه، ميزبان ردصلاحيتي‌ها و عدم احرازي‌هايي بود که براي شکايت و اعتراض به اينجا آمده بودند.
از بين صدها نفر مراجعه‌کننده شاکي که نامه‌هاي عدم احراز و ردصلاحيت در دست داشتند، واکنش برخي جالب توجه بود .
يک روحاني که ادعا مي‌کرد در طيف اصولگرايان قرار دارد، از نامه ردصلاحيتش متعجب بود و مي‌گفت: ردصلاحيت من به خاطر يک سخنراني بود. سخنراني‌اي که محتواي آن هم اصولگرايانه بود.
خانمي با پوشش کامل اسلامي که بنا به اظهار خود، چندي هم با مديران اصولگراي حاضر در وزارت علوم همکاري مي‌کرده و دبير اجرايي همايش بوده، مي‌گفت، او را هم به دليل عدم التزام به ولايت فقيه ردصلاحيت کرده‌اند. البته خانمي هم بي‌توجه به موهاي از زير روسري پيدايش در دفاع از خود، بلند مي‌گفت: همسايه‌ام چه مي‌داند نماز مي‌خوانم يا نه؟ !
کانديدايي که شش دوره نماينده مجلس (هشتپر طوالش) بوده براي اعتراض آمده بود. او نه ردي بود و نه عدم احرازي بلکه به او نامه «انصراف» داده بودند! او آمده بود که بگويد اين رفتار شوخي خوبي نبود.
آن يکي در ترديد از اين‌که چيزي بگويد يا نه، آهي کشيد و گفت: نه، هيچ نگويم بهتر است.
خليل‌آبادي، عضو شوراي مرکزي انجمن اسلامي معلمان ايران که مردي حدوداً 60 ساله با محاسني سفيد بود و ابايي از طرح نامش نداشت، گفت: اول برايم عدم احراز زدند، بعداً ردصلاحيت کردند. معتقدم اين گونه برخوردها، نوعي «اتهام» به حيثيت افراد است. به من گفتند شما اعتقاد به جمهوري اسلامي نداري و همينطور عدم التزام هم برايم زدند .
وي افزود: من اين را به دوستان نزديک مي‌گويم، واکنش خوبي ندارند. يک جور موضع خنده‌دار مي‌گيرند. چون مرا مي‌شناسند و اين اتهامات را ناروا مي‌دانند. به خيلي‌هايشان نمي‌گويم، چون به باورهاي ديني‌شان لطمه مي‌خورد.
نامزد ديگري پس از تحويل نامه اعتراض، هنگام سوار شدن به موتورسيکلتش گفت: من کانديداي مستقلم. خبرنگاری پرسيد: با چه طعمي؟ اصولگرا يا اصلاح‌طلب؟ گفت: هيچ‌کدام. «مردم ‌طلب»...

۱۳۸۶ بهمن ۱۷, چهارشنبه

جنایات ملایان


ریش تراشی یکی از علائم قاضی فاسق

ریش تراشی یکی از علائم قاضی فاسق می باشد. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بهجت، این مرجع
تقلید در پاسخ سوالی در مورد ریش تراشی قضات مرقوم فرموده اند: باید او را از منصب قضاوت کنار بزنند.

سوال بدین شرح است:

محضر مبارک مرجع عالیقدر آیت الله بهجت (دام ظله)

سؤال: برخی از قاضی‌ها که فسق‌های آشکاری هم چون ریش تراشی دارند، آیا حکم آن‌ها نافذ است؟

پاسخ معظم له به این استقتاء: خیر و باید او را از منصب قضاوت کنار بزنند.

حکم اعدام برای جوانی به خاطر مشروب خواری


دادگاه كيفري استان تهران پسري را كه متهم است براي چهارمين بار شرب خمر كرده به اعدام محكوم كرد.

قاضي این پرونده گفت: دادگاه پس از انجام شور متهم اين پرونده را مستحق اعدام شناخته و حكمش به زودي ابلاغ مي‌شود.

وي پیش از این گفته بود: طبق ماده 179 قانون مجازات اسلامي اگر فردي دو بار مشروب بخورد و هر بار حد براي او جاري شود در دفعه سوم كشته مي‌شود.

عزيز نوكنده‌اي، وكيل تسخيري اين متهم نيز اظهار داشت محسن 22 ساله در منزل براي بار چهارم شرب خمر كرده بوده و در خيابان سرو صدايي ايجاد كرده بود كه ماموران كلانتري ابوذر او را دستگير مي‌كنند





Drunk Iranian gets death sentence

An Iranian court has sentenced a 22-year-old man to death for violating the Islamic Republic's ban on drinking alcohol several times, a news agency said.


Under Iran's Islamic sharia law, a person who is caught drinking for a fourth time and confesses faces possible capital punishment, even though legal experts say executions for this offence are very rare.

آیا این قتل عام نیست ؟

جمهوری اسلامی کمر به نابودی مردم ایران بسته است. گویا انتقام نافرمانی مدنی مردم و عدم تمکین آنها به زعامت خامنه ای، دارد توسط دولت احمدی نژاد کلید می خورد. پاسخ خامنه ای به مردم ایران اعدام های جمعی در ملأ عام، تحقیر و توبیخ جوانان مردم تحت عنوان طرح ارتقآ امنیت خیابانی و مانور کوی و برزن و قلع و قمع اعتراضات معلمان و کارگران، زنان برابری طلب و دانشجویان قهرمان ایران می باشد. اما همه این ها هنوز کافی به نظر نمی رسد. تنبیه عمومی مردم بنا به دستو خامنه ای وارد فاز تازه ای شده است .

اعتراض شدید مردم به بی گازی در دو هفته گذشته، باعث شد تا آقای احمدی نژاد دستور عجیبی صادر کنند. ایشان دستور دادند تا برای جبران کاهش فشار گاز در لوله ها، گاز تصقیه نشده که به گاز ترش موسوم است و دارای ترکیبات فراوان سولفور (گوگرد) و ترکیبات خطرناک دیگری می باشد به لوله های گاز شهری تزریق شود. این عمل جنایتکارانه باعث ایجاد انیدرید سولفریک، گاز کشنده منوکسید کربن و غیره است که همه به شدت کشنده هستند

بايگانی وبلاگ

مقالات

منفورین خونخوار


دوست داشتم با سلامی گرم آغازگرکلماتی زنده وبا طراوت باشم ولی متاسفانه جای آن طراوت و شادابی را درد و غم فرا گرفته ولی با وجود تمامی دردها باز هم سلام...
البته سلامی که از میان هزاران آه و سوز از میان هزا ران غم نهفته که هربار با یاداوریش اشک از چشمان و سوز از دل هر انسان آزاده خواهی بیرون میبرد
همینطور که گشت و گذاری در مقالات و رسانها میزدم با ناباوری تمام و با چشمانی حیرت زده متونی را مرور کردم که برای لحظه ای احساس کردم دیگر نفسم در سینه حبس شده و راه گریزی برای خود بجز قطرهای اشک پیدا نمیکند هرچند طولی نکشید که حتی نتوانست به این ناچیز قطرات هم بسنده کند و درد کینه توزی هم برآن چیره شد .
این متون چیزی نبودند بجز زجه های مادرانی که آجزانه نظاره گر قطع عضو شدن عزیزانشان بودند و بسا کینه ها در میان سینه پنهان کردند و چگونه این جلادان که خود را به اصطلاح پزشکانی قسم خورده می نامند و قاضی نکونامها این منفورین رژیم دگربارداغی بر ریشه دردهایمان اضافه کردند
ویا در گوشه ای دیگر آیندگان فردای ایرانمان را دوباره به ناکرده جرمی به بند کشاندند و خانوادهایشان را آواره خیابانها به دنبال سرنوشت عزیزانشان و با تاسف تمام در این مدت آنچه از پیگیری های شبانه روزی نصیب خانواده های این دانشجویان شده، تماس تلفنی محدود و برگ زرد رنگ رسید اعلام حضور دانشجویان ( آنهم بدون ذکر شماره بند با اطلاعاتی ناقص و اتهاماتی جدید و شبهه برانگیز) در اوین؟
اوینی که در این چند سال اخیر به محل تشکیل کلاسهای دانشجویان تبدیل شده است
کسانی که تنها جرمشان باور کردن این شعار دهن پرکن است که کشور ما آزاد ترین کشور دنیاست و نیز با چشم صداقت خود به پیرامون می نگریستند و می پنداشتند در سرزمینی که از رئیس جمهور کشور شیطان بزرگ(به اصطلاح منفورین )برای سخنرانی در دانشگاههایش دعوت می شود، قطعا ًبرای کسانی که در این مرز و بوم زاده شده اند و سال هاست که غم این سرزمین را می خورند اندک مجالی هست تا از حقوق اولیه و انسانی خود اندک سخنی گویند، اما دریغا...!!!
در این میان آنچه ملت را بسیار متعجب و نگران کرده این است که ادامه آن بازداشت ها، شیوه برخورد با خانواده های دانشجویان از مصادیق کامل زیر پا نهادن حقوق اولیه انسانیست. آنهم متاسفانه ازجانب کسانی که ادعای حفاظت و صیانت از قانون را دارند و نیز با تأکید می توان گفت که محروم کردن دانشجویان از شرکت در امتحانات نیمسال تحصیلی و حضور درکلاس های درسشان خود مجازت نانوشته ای است که براین دانشجویان تحمیل می گردد که از دیگر نمونه های آشکار نقض قانون (قانون اساسی، فصل سوم حقوق ملت اصول 20,26,27,32,......) در این آزاد ترین کشور دنیای بدون دوجنسی ها !!! می باشد
چه گویم که هر لحظه یادآوری دیگر هموطنان سرمادیده که شب به صبح رساند نشان هم همانند مبارزه دیگریست بر علیه رژیم جنایتکارملایان بدون داشتن امکانات گرمائی برایمان بسی ناباوریست چرا که در همچون کشوری ثروتمند میبایست برای زنده ماندن هم دست و پنجه نرم کنند
آخر چطور میشود اینگونه وحشیانه انسانهائی را از حقوق اجتمائی مصلوب کرد
آخر به چه جرمی؟ انتقاد به تمامیت خواهی و استبداد به کدامین خطای ناکرده...
آیا این عدالت است آیا واقعا واژه ائی برایش وجود دارد آیا اینان به هچگونه مکتبی بجز وحشیگری خفته در قدرت مطلق مطعلقاند؟...
و یا رهبری که خدایش مینامند!!! براستی از کدامین منشائ خط میگیرند مگر اینان همان مردم عادی قبل از انتخابات نیستند...آیا در وجود تمام ایرانیان هم جنون وحشیگری نهفته است
اما نه فکر نمیکنم در ذهن هیچ انسان آزاده ائی اینگونه وحشیگری های ملایان قرون وسطائی جایگاهی داشته باشد.
البته میتوان از این منفور بودجه نویس مهرورز(احمدی نژاد) و دیگر جلادانش هم سپاس گذاری کرد که بار دیگر ملت ایران را با پیش بردن قدمی به آگاهی و فرهنگ به فراموشی سپردهشان برای شناسائی اسلام ناب محمدی و معرفینش نزدیک تر کرده و همچنین میکنند که در واقع رژیم منفور اسلامی خمینی این بوده و هست که اینگونه ملت عزیزمان را هر روزه به بازی مرگ و نابودی میکشانند.
ولی افسوس و صد افسوس گمان نمیکنم با آغاز سال 2008 میلادی هم برایمان سرنوشتی تازه رقم زده شود چرا که مردم ما هیچ تغییری نخواهند کرد و بلعکس بعبارتی بهتر پوست کلفت تر هم در برابر تمامی فشارهای اجتمائی اقتصادی و انواع محرومیت ها و اعمال اینگونه وحشیگری های قرون وسطائی شده اند چرا که اول میبایست برای بالا بردن فرهنگ این ملت تلاش کرد تا درخواست همکاری و همیاری و آزاده خواهی.
البته ناگفته نماند که از طرفی هم میبایستی به این ملت زجر کشیده حق داد چرا که این منفورین نفس در سینه هر منتقد و معترضی حبس میکنند
ولی با تمام این مسائل ایرانیان داخل و خارج از کشور این را فراموش نکنند که تا بر
اندازی حکومت این رژیم منفور از ایران عزیزمان خاموش نخواهیم نشست

رضا علیون